#پسران_مغرور_دختران_شیطون_پارت_1
كنار بغض خيس پنجره مى نشينم .
با سر انگشتانم روى تن سرد شيشه ، قلبى را نقاشى مى كنم .
قلب؟
كدام قلب ؟
همان قلبى كه بازيچه ى غرور تو مى شود و لجبازى هاى من ؟
تو در درياى غرورت غرق مى شوى و من زنجيره اى از لجبازى هايم مى بافم !
به همين آسانى تو از من دور مى شوى و من از تو.
ميدانى ، ميان من و تو فاصله است.
نه فاصله اى كه به متر باشد يا شايد هم كيلومتر،
ميان ما فاصله اى ست به قد غرور بيش از اندازه ى تو و لجبازى ها و بهانه هاى كودكانه ى من .
هرچند كه دوست داريم اين فاصله را بشكنيم و به هم نزديك شويم ،
اما يادت باشه ، يادت باشه كه غرور و لجبازى هاى خودمان اين فاصله را به وجود آورده است.
بيا ، بيا عشق را قربانى خاله بازى هاى كودكانه ى مان نكنيم.
بيا كنارم ، دستانت را دور كمرم حملقه كن و دستانم را در دست بگير .
با انگشت هايت كنار قلب من قلبى بكش .
romangram.com | @romangram_com