#پایان_تلخ_پارت_46


_چیکار می کنی ؟؟

متعجب منو نگاه می کرد ... سهیلم خشکش زده بود ... بلوزمو از روی صندلی برداشتم و پوشیدم که سروش و عرشیا هم اومدن سمتمون ... سروش نگران نگاه کرد و عرشیا با اخم پرسید :

_چیشده ؟؟؟

سپیده برگشت سمت عرشیا و با بغض گفت :

_من فقط می خواستم عکسای دو نفره که گفتی رو بگیرم ...

عرشیا به من که تند و عصبی نفس می کشیدم نگاه کرد و گفت :

_چیشد که داد زدی امیر ؟؟؟

با اخم گفتم :

_داداش من مال این کارا نیستم ...

بعد به سروش نگاه کردم و گفتم :

_بریم ...

سروش دهن باز کرد حرفی بزنه که عرشیا گفت :


romangram.com | @romangram_com