#پایان_تلخ_پارت_23

_آره چشه مگه ؟؟؟

اومد سمتم ... بلوزو از دستم گرفت و انداخت رو در کمد ... همونطور که بین لباسام می گشت گفت :

_نه این زیادی سادست ...

با تعجب گفتم :

_خب عروسی که نمی خوام برم ... می خوام برم مصاحبه ...

بلوز کرمی رنگ آستین سه ربعمو که مونا خیلی دوست داشت برداشت و گفت :

_دقیقا برا همین می گم نباید ساده باشی ...

بلوزو گرفت سمتم و گفت :

_این خوبه ... اینو بپوش ...

با تعجب نگاش می کردم که دستشو تکون داد و گفت :

_خب بپوش دیگه چرا وایسادی منو نگاه می کنی ؟؟؟

بلوزو ازش گرفتم و گفتم :

_تو هیچوقت نمی گفتی چی بپوش چی نپوش ... چیشده که امروز ...

romangram.com | @romangram_com