#پرواز_را_به_خاطر_بسپار_پارت_20
مثل سوپور محله که شبها با صدای آهنگ ماشین آشغالانسش همه رو متوجه حضورش میکنه. مثل معلم کلاس اولم که 30 سال کلاس اول تدریس کرد.
مثل پدرم که خودش بود و زنش و بچه هاش و اقوامی که اونو دوست داشتن و اونم دوستشون داشت و به اونها احترام میذاشت.
به اتاقم رفتم و نگاهی تو آینه به خودم انداختم. بچه راست میگفت... موهام مثل برق گرفته ها شده بود. از این تشبیه بامزه خندیدم... اولین کسی بود که عیبمو به رخم کشید.
منو به عنوان یک انسان دید و از من انتقاد کرد. نه به عنوان یک سوپر استار.
موهامو شونه کردم. لباس راحتیمو با یه تیشرت و جین عوض کردم.
از واحدم بیرون اومدم و به طرف آپارتمان آیلین کوچولو رفتم.
زنگ واحدو فشار دادم.
بوی نعنا داغ و سیر داغ، ریزش اسید معده مو بیشتر کرد.
همیشه روز بعد از مصرف مشروبات الکلی، ترشحات اسیدی معده م بیشتر میشد و با کوچکترین تحریکی دل ضعفه میگرفتم.
آنروز هم یکی از آن روزها بود.
آیلین درو باز کرد و ازدیدن متعجب شد:
- سلام آقای شاهکار با مامانم کار داشتید؟ بهش گفتم شما کارش دارید.
موهای بلند و فرفریشو با دوتا پنس عروسکی بالای سرش جمع کرده و مثل آبشاری روی شونه هاش ریخته بود.
romangram.com | @romangram_com