#پارلا_پارت_20
دل به دل راه داره! عنتر! یه جوری بهم نگاه می کنه انگار مظهر فسادم. با اون کله ی کچل و گردش!
ناگهان حرف مادرم توجهم را به خودش جلب کرد:
من که سندی ندارم و بیارم بذارم... اگه هم داشتم نمی ذاشتم. یه شب که توی بازداشتگاه بخوابه آدم می شه.
دلم بدجوری شکست. با ناباوری سرم را بلند کردم و گفتم:
مامان! متوجه هستی چی می گی؟ می دونی چه زن هایی الان توی بازداشتگاه هستن؟ می دونی چه کسایی رو می برن توی بازداشتگاه؟ زن های خیابونی... دختری های فراری... زن های معتاد... می خوای من و با اونا توی یه سوراخ بندازی؟ مادرهای مردم توی همچین موقعیتی در به در دنبال سند می گردن نه این که دخترشون و بندازن گوشه ی زندون.
مادرم با صدای بلندی گفت:
مادرهای مردم توی همچین موقعیتی محکم می زنن توی صورت دخترشون. تقصیر منه که از اول با تو درست برخورد نکردم. اگه دوبار توی اتاقت حبست می کردم و پای این دختره مارال رو از خونمون می بریدم الان این جا نبودی.
من بی اخیتار داد زدم:
مگه کجا بودم؟ فکر می کنی چه خبر بوده؟ صدای آهنگ بلند بوده و ریختن همه رو جمع کردن. همین!
مامور پلیس که گویی وظیفه ی خودش می دانست که من و مادرم را به جون هم بیندازد گفت:
مهمونی مختلط بوده و مقداری از م*ش*ر*و*بات ا*ل*ک*لی ثبت و ضبط شده.
نگاه خشمگینی به پلیس کردم. مادرم با دست محکم توی صورت خودش زد و گفت:
خاک به سرم! دختره ی چشم سفید. ببین کارت به کجاها رسید. می دیدم که در و همسایه برات حرف در اوردن... می دیدم که لباس پوشیدنت این طوری عوض شده... می دیدم سر و وضعت عجیب شده... می دیدم این همه آرایش می کنی... هی می گفتی به خاطر کارته. همه ش می گفتی باید با سر و وضعت مردم و جذب آرایشگاه کنی. من احمقم باورم می شد. بشکنه این دست که نمک نداره. تو سر سفره ی من بزرگ شدی و همچین چیزی از آب در اومدی؟ تو خواهر الهه ای ؟ تو الگوی راحله ای؟ بیشتر از اون چیزی که فکرش رو می کردم به بابات شباهت داری.
بلند داد زدم:
مامان!
اشکم داشت در می آمد. مادرم بدون توجه به این که آن شب به اندازه ی کافی خرد شده بودم به احساساتم لطمه می زد. مامور پلیس دوباره دهان باز کرد و گفت:
البته من با تصمیم شما موافقم چون ... .
سیاوش با دست به بازوی مامور زد و او را به سکوت دعوت کرد. در دل گفتم:
این کچل اخمو فهمید... این پلیسه نفهمید.
مادرم که اشک در چشم هایش حلقه زده بود پشتش را بهم کرد. من گفتم:
romangram.com | @romangram_com