#پرستار_مادرم_پارت_20
- شما چي؟...رابطه اش با شما چطوره؟
كمي از چايي رو خوردم و گفتم:ميشه گفت عاشقشم...اون هم خيلي به من وابسته اس و دوستم داره...بعد از من فكر ميكنم با تنها كسي كه حرف ميزنه و بازي ميكنه...
- مسعود...درسته؟
- آره...مسعود خيلي خوب با اميد ارتباط برقرار ميكنه...گرچه بعضي اوقات مسعود رو هم نمي پذيره...
- وضع درسش چطوره؟...فكر ميكنم مهر امسال ميره به كلاس سوم...درسته؟
- فوق العاده باهوشه...
.
- مثلا"چقدر؟
- خيلي...اونقدر كه الان سه ساله كه سالي يك بار تست آي.كيو كه ازش ميگيرن جز بچه هاي تيزهوش معرفي ميشه...نمراتشم هيچ وقت نديدم غير از20نمره ي ديگه ايي باشه...البته اينم بگم هيچ وقت توي خونه به غير از انجام تكليف مدرسه نديدم كتاب درسيش رو مطالعه كنه...مشخصه همه چيز رو در همون مدرسه ياد ميگيره...
خانم گماني لحظاتي به فكر فرو رفت و بعد م*س*تقيم به چشمهاي من نگاه كرد و گفت:آقاي مهندس...فكر ميكنم اميد چون به گفته ي شما به مادرش علاقه ايي نداشته و همه ي محبت رو در وجود شما براي خودش پيدا كرده از اينكه شخص ديگه ايي مثل من در اين خونه باشه وحشت داره...دليلشم اينه كه ميترسه نكنه اين شخص تازه وارد باعث بشه حضور شما در خونه كمرنگ بشه و شما بيشتر از گذشته خودتون رو در كارهاي بيرون از منزل و شركت غرق كنيد و ديگه دلواپسي براي منزل نداشته باشيد و تقريبا"اين كه اميد رو در حاشيه قرار بدين...و فكر ميكنم ناسازگار بودنش با پرستارهاي قبلي مادرتونم به همين دليل بوده...شما اينطوري فكر نميكنيد؟
- تا حالا اين طوري به قضيه نگاه نكرده بودم!
- ميشه يه خواهشي از شما بكنم؟
به قدري صادقانه و با صدايي آرام بخش صحبت ميكرد كه براي لحظاتي احساس كردم مدتهاست از اينكه با كسي هم صحبت شده باشم اينقدر لذت نبرده ام!
نگاهي به صورتش كردم...چشمهاي درشت و شفاف و مشكي داشت كه وقتي بهش نگاه ميكردم حس ميكردم چقدر اين نگاه عميقه...ابروهاي كشيده و سياه كه در حد يك دختر آرايش شده بود جذابيت چشماش رو صد برابر ميكرد و اين تنها آرايش صورتش بود...بيني ظريفي داشت كه باعث ميشد برجستگي لبهاي خوش فورمش بيشتر به چشم بياد...لبهايي كه كاملا" صورتي بود و هنگام صحبت دندانهاي سفيد و مرتبش من رو به ياد مرتضي می انداخت...مرتضي هم تقريبا"چهره ايي دخترونه داشت و يادم مي اومد بعضي وقتها توي دانشگاه سر به سرش ميگذاشتيم و ميگفتيم:مرتضي خدا ميخواسته تو رو دختر بیافرینه...همه كار رو هم كرده بوده ولي آخر كاري پشيمون شده...
romangram.com | @romangram_com