#پناهم_باش_پارت_37

ارش
ارش: جانم
مامانم حالش خوب نیس باتموم شدن حرفم گریه ام شدت گرفت
ارش: خوب میشن ایشالا با گریه که چیزی درست نمیشه باید بگی بخندی تا مامانتم حالش بهتر بشه

ارش: ساراجان اروم باش بله رو از مامانتم گرفتما
لبخندی از این حرفش بین گریه روی لبم نشست
اروم میگم بس که زبون بازی تو
میخنده اروم وقشنگ خندیدنشو برای خودم تجسم میکنم
ارش: مامانت خیلی خوبه دوسش داشتم صداش انرژی مثبت میده به ادم
اره مامانم خیلی خوبه ولی فقط مامانم خوبه
ارش: یعنی چی؟
صدای سینا که میاد میگم
ارش من برم بعدا حرف میزنیم قطع که میکنم سینا میپرسه
سینا: باکی حرف میزدی؟
هیشکی کجا بودی ؟
سینا: زن عمو‌فرستاده بود دنبال کاری بیداره الان؟
اره بیداره برو‌پیشش
سینا: توام بیا درمورد توعه
با تعجب دنبالش راه افتادم و کنار مامان نشستم.سینا طرف دیگه یه مامان نشست و دستشو به دست گرفتو بوسیدو گفت
سینا: حالتون خوبه زن عمو؟
مامان: مگه میشه دختر وپسری به خوبی شماداشت و خوب نبود؟
چیشد پسرم چیکار کردی؟
سینا : همه چیز همونطور که خواستینه فقط یه امضامونده که اونم باید سارا رو ببرم دفتر خونه.
با تعجب بهوش نگاه کردم و گفتم درمورد چی دارین حرف میزنین؟
مامان: دخترم خوب گوش کن چی میگم من هر چیزی که به نامم بود به نامه تو کردم یادت باشه چه باشم چه نباشم تحت هیچ شرایطی این زمینا خونه ها مغازه هارو از دست نمیدی اینا حقه توعه فهمیدی؟
مات ومبهوت به مامان نگاه کردم یعنی چی؟ جمله یه تو ذهنمو به زبون اوردم یعنی چی؟ مگه شما این همه زمین و خونه داشتین؟
مامان: بابات به دلایلی بیشتر اموالشو به نام من میکرد منم الان همه رومیدم به تو
اما مامان بابا ناراحت میشه
مامان: تو فقط کاری رو که گفتم بکن همین وبس
مامان: سینا پسرم الان میشه برین و این کارو تموم کنین

romangram.com | @romangram_com