#پناهم_باش_پارت_35
بله
ارش: سلام .
سلام
ارش: طوری شده؟ صدات یه جوریه
حال مامانم خوب نیس
ارش: نا امید نباش خدا کمکش میکنه
امیدوارم
ارش: سارا میخام یه حرفایی بهت بزنم
چه حرفایی؟
ارش: راستش دوس داشتم الان روبروت باشم این حرفارو بزنم اما حیف ...
سارا من بهت علاقه دارم یعنی خیلی وقته حس میکنم دوستدارم چون از حس تو خبر نداشتم نمیتونستم چیزی بهت بگم ...
اخییییییش راحت شدم تودلم سنگینی میکرد این حرفا سبک شدم...
باشنیدن این حرفا انگار دنیارو بهم دادن اما چیزی نگفتم و پرسیدم یعنی میخای دوس دخترت بشم؟ اشتباه گرفتی
ارش: نه نه من تورو برا دوستی نمیخام تورو برای همیشه میخام یعنی الان میخام ازت خاستگاری کنم سارا جان بامنه هیچی نداره بیکار علاف ازدواج میکنی؟
با حس خوشحالیه زیادی که نمیتونستم کنترلش کنم گفتم
بله وخندیدم
اما اون ادامه داد
ارش: سارا من بیکارم من سربازی نرفتم درسته میخام برم سربازی بعدشم کار پیدا کنم اما تو داری توی بهترین دانشگاه کشور درس میخونی از نظر مالی تو سطح عالی هستی به همه اینا فکر کن
حرفای ارش برام عینه خواب بود ارش داشت از من خاستگاری میکرد؟ واااااای خدا عاااشقتم
ارش: چیشدی چرا ساکتی؟
هان هیچی! خب چی بگم من من مشکلی ندارم یعنی قبول میکنم چون درس دارم تا تموم شدنش توام میتونی بری خدمت ودنبال کار بگردی اما باز میخام با مامانم حرف بزنم خبرشو بهت میدم
ارش: سارا اگه بگن نه چی؟
نگران نباش مامانم خیلی مهربونه نه نمیگه
ارش: خدا کنه تونگفتیا
چیو؟
ارش:که دوسم داری
با این حرفش سرخ شدم گفتن این جمله برای اولین بار خیلی بهم استرس میداد لبام و با زبون تر کردم و گفتم
دوستدارم
ارش: چی؟
دوستدارم
ارش: نمیشنوم خیلی اروم میگی!!
romangram.com | @romangram_com