#پناه_اجباری_پارت_63
_ میرم داخل برش میدارم میام ...
_ عقل کل اونجا پر از دوربین و دزدگیره ... واسه باز کردن اتاق میخوای چیکار کنی ؟
_ گردنبند ...
ذهنم فلش بک زد ... میخواستیم بریم آرایشگاه ... ترنم گردنبندشو دراورد گذاشت توی کشو ...
_ میخوای از دوستتم دزدی کنی ؟
_ نمیفهمه ... میذارم سرجاش ...
_ حالا اون اتاقو با اون باز کردی بقیه اش چی ؟
_ واسه دوربینا صورتمو میپوشونم ... با جورابی ... کلاهی ...
_ دیوونه اگه گیر بیفتی ؟!
_ اگه گیر نیفتم ... تو نیمه خالی لیوانو میبینی ... نیمه پرشم ببین ... اگه گیر نیفتم بابا از شر یکیشون راحت میشه ...
نشستم روی تخت ... سرمو گرفتم بین دستام ... داشتم به دزدی فکر میکردم ... وحشتناک بود ...
***
_ خاله ببخشید بخدا ... مزاحم شدم ...
خاله اخم ریزی کردو گفت : نشنوم از این حرفا دیگه ...
_ من برم ... توی اتاق ترنم یه چیزیم جا مونده ...
romangram.com | @romangram_com