#اسوه_نجابت_پارت_33


- من و آیلین تو یک اتاق......

انگشت اشاره امو روی بینیم میذارم:

- شششش... همین که گفتم. زودتر هم حاضر بشید تا واسه نهار به رستوران بریم. داره دیر میشه!

مریم لباسهای آیلینو برمیداره و به اتاق مهمون میره! به سمت کیف سامسونتم میرم . 6 تا تراول 50 تومنی بر میدارم و به اتاق آیلین میرم!

مریم شلوار آیلینو در آورده و آیلین هم ریز ریز میخنده:

- مامانی زود باش پام کن دیگه!

- باشه گلم. بذار راسته ش کنم

دست به سینه به چهار چوب در تکیه میدم و غرق در تماشای همسرم و دخترم میشم

آیلین سرشو بلند میکنه:

- وای مامان زود پام کن! آقای شاهکار دم در ایستاده داره نگام میکنه! مگه نگفتی، خدا کورم میکنه اگه مردای غریبه بدنمو ببینه؟ زود باش پام کن!

مریم رو به من میکنه و هردو با هم میزنیم زیر خنده!

مریم شلوار آیلینو پاش میکنه. به سمتشون میرم دوتا تراول پنجاهی به آیلین میدم


romangram.com | @romangram_com