#اسوه_نجابت_پارت_142

مریم آهسته میگه:

- بهت حساس شده

لبخند مهربونی رو به مریم هدیه میکنم:

-حق داره! مامانشو دزدیدم

باز هم مریم سرشو پاینن میندازه و سرخ میشه. دستشو میگیرم:

- جانم! چقدرم ناز داره خانم!

چشمم به آینه ماشین میفته که آیلین مثل جن در حال پدیدار شدن از پشت سرمونه!

- به منم بگید!!

- چیزی نگفتم بابا! گفتم آیلینمون خیلی نازه!

- آها!

رو به مریم میکنم و بهت زده از حساسیت آیلین از رابطه ی بین من و مامانش، میگم:

-اینو درستش کن! این که منو آخر روانی میکنه!

مریم غش غش میخنده و میگه:

romangram.com | @romangram_com