#اسوه_نجابت_پارت_129


دلم حسابی از دست آیلین پره! اون از سر شبش، اینم از نصفه شبش!

- با این اوضاعی که این داره، همیشه بهت حق میدم

آیلین قیافه حق به جانب میگیره:

- خو! بابایی منو به خودش فشار میده اونوقت موهاش صورتمو قلقلک میکنه. منم میخارونم

کف دستمو محکم به پیشونیم میزنم:

- لا اله الا ا.... از دست این بچه! نخیر خانم! به ما نیومده پیش زنمون بخوابیم.

پتو رو بر میدارم و از کنار مریم رد میشم :

- خبر نداره که همین چیزهاست تو بدن مردها که سرقفلی داره!

آیلین دستشو به جلو دراز میکنه و کف دستشو بالا میاره.

- نخیرم. سرشون قفل نبود. باز بود. صورتمو قلقلک میداد

من و مریم بلند بلند میخندیم. رو به مریم میکنم:

- میرم رو مبل بخوابم تا از دست این بچه روانی نشدم!


romangram.com | @romangram_com