#اسوه_نجابت_پارت_127
ظاهرا آیلین به حرفم گوش داده. چون دیگه حرف نمیزنه! چشمهامو میبندم. هنوز وارد مرحله عمیق خواب نشدم که
- بابایی گوسفندها تموم شد!
خدایا من از دست این بچه چکار کنم؟؟؟!!!
- بابایی؟
با حرص میگم:
- بله
- مامانی گفت اگه بخوابیم، بیدار بشیم میریم دریا. نمیریم دریا؟
کفرم دیگه در اومده:
- بچه! از پنجره به بیرون نگاه کن. هنوز هوا تاریکه! الان اگه بریم دریا، ماهی بزرگها مارو میخورن!
آیلین ریز ریز میخنده:
- ماهی بزرگها که آدم نمیخورن. اونها ماهی کوچیکها رو میخورن. کوسه ها آدم میخورن!
خیلی جدی میگم
romangram.com | @romangram_com