#اسوه_نجابت_پارت_126

- بیا دخترم!

تودلم میگم

-بیا پدر سوخته که امشب کار مارو حسابی کساد کردی!

از پشت سرم به جلو روم میاد. دستمو باز میکنم و میگیرمش تو بغل

بوی شامپو بچه ی موهاش و اسپری شیرینش منو کشته!

ولی مگه آروم میگیره! یا پاشو میخارونه یا موهاشو کنار میده یا صورتشو میخارونه

- آیلین بخواب. چقدر وول میزنی بچه!

- خو، خوابم نمیاد! واسم قصه میگی؟

- قصه چی؟

- قصه غوله

- غوله؟

- آره. همونکه حسنی گاوشو فروخت و پیرمرده به جای پول بهش لوبیا داد. اونوقت مامان حسنی لوبیا رو انداخت تو حیاط. فرداش حسنی رفت دید لوبیا بزرگ شده و بعد از لوبیا رفت بالا و رسید به خونه غولههههه!! یادت اومد؟ بعدش رفت مرغ تخم طلا و چنگ سحر آمیزو آووووورد!!

- تو که همشو گفتی، من چی رو واست تعریف کنم دخترم؟ چشمهاتو ببند. فرض کن یک عالمه گوسفند داری. یکی یکی اونها رو بشمار تا خوابت ببره!

romangram.com | @romangram_com