#اسوه_نجابت_پارت_105


با دستم شروع به نوازش کردن پشت مریم میکنم. در یک آن عضلات پشتش منقبض میشه و دست من نیمه راه ثابت میمونه! از کارم منصرف میشم. مجددا دستمو دور کمرش میزنم. مریم آروم آروم گریه میکنه.

- مریم! خانمم!

صدای فین فین آرومش همراه با لرزش بدنش که لرزش قلب منو بیشتر میکنه، شنیده میشه.

- گل مریمم! نمیخوای بس کنی؟ آخه اون چیه که تو رو انقدر عصبی میکنه و به من هم نمیگی؟

- امین!!

- جان امین! امین فدات بشه! چی شده گلم؟

باز هم گریه و هق هق

سر انگشتامو به داخل موهاش فرو میبرم و سرشو بیشتر به سینه م فشار میدم. بوی عطر لاوینیاش در بینیم میپیچه و منو مست و خمار میکنه!

به خودم نهیب میزنم:

- امین نه! نه! خود دار باش! نذار همین یک ذره اعتمادش به تو از بین بره!

صدای آهسته مریم تو گوشم میپیچه:

- چرا من نمیتونم مثل بقیه زنها یک زندگی معمولی داشته باشم؟


romangram.com | @romangram_com