#استاد_جذاب_من_پارت_85

و برای تاثیر بیشترش یه بوس به همرا چشمک براش فرستادم و رفتم تو اتاق هستی دریااز خنده پخش زمین بود منم دیگه نتونستم و زدم زیر خنده دوثانیه بعد رادوین و هستی باعجله اومدن تو اتاق و تا میتونستن خندیدن انقدر خندیده بودیم اشکمون دراومد رادوین بریده بریده گفت.

رادوین:مــــــــــــرسی.......دمتگرم کٍیف کردم.........وااااای چه باحال اداشو دراوردی...

رها:مخلصیم...

با تقه ای که به درخورد همه ساکت شدیم درو آروم باز کردم که با دیدن هلنا دلم میخواست دوباره بخندم ولی خودمو کنترل کردم اومد داخل و به ما نگاه کرد و روبه رادوین گفت

هلنا:چیزی شده عشقم

باهمون لحن و پیچوندن موهام گفتم

رها:هلنا جون شما چرا به رادوین میگی عشقم؟

هلنا:چون نامزدمه

با این حرفش خشک شدم و دستی که درحال پیچوندن موهام بود از حرکت ایستاد که رادوین یه نگاه به من کرد بعد یه نگاه عصبی به هلنا و گفت

رادوین:برو بابا من نامزد تو ام؟

هلنا:آره دیگه مگه نیستی؟

رادوین:نه من بمیرم هم نامزد تو نمیشم

هلنا با یه لحن ناراحت گفت


romangram.com | @romangram_com