#استاد_جذاب_من_پارت_61

#پارت۲۳

گوشی رو قطع کردم و خواستم برگردم که برخورد کردم با یه چیزی سرمو بلند کردم رادوین بود با یه ژست خاص که دستاش تو جیبش بود گفت

رادوین:آقا فرهااااد بودن؟

رها:چطور؟

رادوین:قبلا هم رابطه داشتین که گفتی تو خرابش کردی و من خرابش نکردم؟

واایی این صحبتای مارو درمورد ماشین به چه منظوری گرفته

رها:چی داری میگی؟

رادوین:یادته گفتی که همچین آدمی نیستی؟حالا که بیشتر فکر میکنم میفهمم که رهام اون شب حق داشت بهت شک بکنه حتما یه چیزی درمورد میدونست

رها:بسه رادوین خجالت بکش بیشعورررر تو بهتر به خودت بگی تا من هلنا اینقدر چسبیده به تو و توهم هیچ اعتراضی نمیکنی این دلیلش چیه دقیقا ؟بعد میای به من میگی تو خودت معلوم نیست چه غلطی داری میکنی ب.....

دهنم برای کلمه بعدی باز نشده بود که مزه خون رو توی دهنم احساس کردم باورم نمیشد رادوین منو کتک بزنه بغضم شکسته شد و اشک روی گونم راه گرفت و بهش نگاه کردم یه نگاه عصبی تو نگاهش پشیمونی رو خوندم با صدایی که از شدت گریه میلرزید گفتم

رها:فرهاد برادر دریاست.......این تلفن هم رهام بود.....اون خرابی هم که گفتم درمورد ماشینش بود

دیگه اشکام اجازه حرف زدن بهم ندادن سریع از اتاق زدم بیرون دستشویی جفت همون اتاق بود رفتم داخلش و تا میتونستم گریه کردم به خاطر کار نکردم کتک خوردم شیر آب رو باز کردم که کسی صدای گریه هامو نشنوه صورتمو شستم ولی گونه سمت راستم قرمز بود یه کِرِم از تویه جیب شلوارم در اوردم و روی گونه سمت چپم زدم که زیاد پیدا نباشه شالمو کشیدم جلو رفتم بیرون نگاهای خیره رادوین رو دیدم ولی توجه نکردمو نشستم گوشه ی مبل جفت دریا و سرمو انداختم پایین

دریا:کی بود؟


romangram.com | @romangram_com