#استاد_جذاب_من_پارت_59
رها:اها
بلندشدم و رفتم نشستم جفت دریا و یه فکر شیطانی به ذهنم رسید یه جوری که رادوین بفهمه با ذوق گفتم
رها:دریا فرهاد زنگ زد
رادوین سریع برگشت سمت ما و به ما گوش داد
دریا: وااای راست میگی چی گفت
رها:اره دیگه همینجوری زنگ زد گفت میخوام حالتو بپرسم
دریا:فرهااااااد؟؟؟؟؟
رها:آره
حالا فرهاد داداش دریا بود خودش تعجب کرد که داداَشش زنگ زده حال منو بپرسه
دریا:ببینم نکنه خبری.....
رها:نه بابا
عجب شانسی داشتما همون موقع رهام زنگ زد رادوین حسابی مشکوک شده بود سریع جواب دادم و گفتم
رها:سلام عزیزم
romangram.com | @romangram_com