#استاد_جذاب_من_پارت_53
رادوین:خوبی؟
سری تکون دادم و گفتم
رها:ممنون
رادوین:برید همونجایی که صبح پیادتون کردم که بیام دنبالتون
رها:باشه
با دریا راه افتادیم تو راه دریا همش میپرسید که چی شده ولی من همش بحثو عوض میکردم رسیدیم به سر خیابون که ماشین رادوین جلومون پارک کردرفتیم جلو که سوار بشیم یک دفه دیدم سه چهار تا از دانشجو ها داشتن میومدن سمت ما که همون پسره هم توشون بود از ترس اینکه برای رادوین شایعه نسازن دوییدم سمت ماشین در جلو رو باز کردم و نشستم دریا هم نشست عقب و رادوین گازشو گرفت و رفت اصلا نفهمیدم که چرا جلو نشستم دریا بازم شروع کرد به گیر دادن که چته چندبار پرسید و من هیچی نگفتم اینبار اومد نزدیک و با کیفش زد سر همون دست ناقصم که جیغم به هوا رفت دریا ترسید و رفت عقب صورتم از درد مچاله شد و استین لباسمو زدم بالا دستش بشکنه عوضی دور مُچَم کامل کبود شده بود دریا ترسید و گفت
دریا:آجی به خدا یواش زدم چرا پوستت اینقدر حساسه
با این حرفش رادوین یه نیم نگاه بهم کرد و ماشینو نگه داشت و کامل برگشت سمت
رادوین:رها دستت چی شده؟
رها:چیزی نیست
رادوین مچ دستمو گرفت تو دستش یه دفه کل وجودم داغ شد رادوین یکم بهش نگاه کرد و گفت
رادوین:این جای انگشته؟
رها:نه بابا
romangram.com | @romangram_com