#استاد_دوست_داشتنی_من_پارت_19
یه ده دقیقه ای با یگانه حرف زدم و گوشیو قطع کردم. برگشتم دیدم اسکلا همونطور که خوابیدن دارن مچ میندازن. بهشون کلی خندیدم.
خسرو: آی لامصب! شل کن لاله، دستم کنده شد.
همون موقع لاله دست خسرو رو خوابوند زمین وکلی جیغ جیغ کرد! داشتم بهشون میخندیدم که سارا و منیژه اومدن پیش ما.
سارا: چی شده ؟
-مچ انداختن. لاله برد، خسروباخت.
منیژه باتعجب پرسید:
-خسرو؟
خندیدم! خیلی از بچه ها این سوالو ازم میپرسن!
-آره، خسرو همون لاله خسرویه!
منیژه: حالا چرا خسرو؟
-خوب اینا دوتاشون لاله ان دیگه.
به لاله اشاره کردم گفتم:
-به این میگم لاله!
بعدم به خسرو اشاره کردم'
romangram.com | @romangram_com