#امیدی_به_بهار_نیست_پارت_104


-چه خوشگل كشيدي بنفشه

-ابجي بهار من مي حالم خوب ميشه؟

-خيلي زود خيلي زود

بنفشه نقاشي را به طرفش گرفت:به اقا اميد نشان بده بگو چه خواهر هنرمندي داري

-هر چه خواستم عكس داداش بهزاد را بكشم نتوانستم خيلي نقاشي اش سخت است ديشب امده بود به خواب من به من گفت مي خواهي كفشت را واكس بزنم؟

پيكان دنده عقب گرفت تا پارك كند اميد فكر كرد:چطور نفهميدم پرايد كي رفت كه پيكان جايش را گرفت من كه يك ساعتي است پشت پنجره ام از پنجره كنار كشيد و رفت نشست پشت كامپيوتر.روشن كرد و برنامه فتوشاپ را باز كرد عكس بهار تمام صفحه كامپيوتر را پوشاند

صدايش لرزيد و اشك از گوشه ي چشمانش سرازير شد بهار من دوستت دارم خيلي زياد ان قدر زياد كه بهار لعنت به تو كه دلم را به خاك و خون كشيدي كاش تو را از دست نمي دادم يعني تو الان كجا هستي در اغوش كدام پست فطرت مگر نگفتي دوستت دارم؟

اين چندمين بار بود مه صداي زنگ در خانه ميان حرفهايش مي پريد اميد انگار كه نمي شنود كمي بعد اميد صداي چرخش كليد در قفل به خودش امد با تعجب و در حاليكه اشك هايش را پاك مي كرد از جا برخاست پدر و مادرش داخل شدند

-نصف عمرمان كردي اميد پس چرا در را باز نكردي؟من و پدرت هزار جور فكر و خيال به سرمان زد و نزديك بود هر دو از فشار سكته كنيم

پدرش با لحن كوبنده اي گفت:دليل اين كارها چيه اميد؟چرا تلفن ها را جواب نمي دهي؟بيچاره فرانك دو هفتهرايست مريض شده و توي بيمارستان افتاده لابد خبر نداري شايدم مهم نيست اگر مهم بود...و چشمش افتاد به عكس بهار روي مانيتور

اميد خطاب به هر دوي انان گفت:از اينكه هر دوس شما را تا اين حد نگران كرده ام متاسفم در وضعيتي نبودم كه با شما تماس بگيرم

پدرش با لحن پر غضبي گفت: همين يكهفته تمام ما را در اضطراب و دلشوره نگه داشتي و حالا فقط مي گويي متاسفم؟مادرت چنان دچار فشار روحي شده بودكه دكتر صلاح نديد به تهران بياييم والا همان روزهاي اول خودمان را به به تو رسانده بوديم اين همه راه نيامديم تا تو برايمان اظهار تاسف كني من و مادرت مايليم دلايل منطقي تو را بشنويم و تو مجبوري به هر دوي ما توضيح دهي.واميد نگاهي به مادرش انداخت كه بي صدا هق هق مي كرد و از لينكه پسرش سالم خدا را شكر مي كرداميد دلش به حال هر دويشان سوخت


romangram.com | @romangram_com