#او_مرا_کشت_پارت_82
- اونوقت میشه بگی چرا نباید چیزی بپرسم؟
- میخوایی قرضهات رو بدی یا نه؟
- معلومه میخوام؛ ولی باید بدونم میخوایی چیکار کنی!
- ببین تو لازم نیست کاری بکنی. همهی کارها رو من میکنم، تو فقط بگو هستی یا نه.
- اگه خلاف نباشه آره.
- اگه باشه چی؟
- منظورت چیه؟
- اون خلافی که فکر میکنی نه؛ ولی من میتونم اون پولهایی رو که، سر پدرت کلاه گذاشتن و بالا کشیدن رو پس بگیرم.
- چجوری؟ میدونی اون کیه؟ تو چیکار میخوایی بکنی. تو نمیتونی خودت رو نجات بدی اونوقت میخوایی با آدمی مثل اون در بیفتی. به خودت نگاه کردی، تو اگه خیلی زرنگ بودی خودت رو از این وضعیت نجات میدادی. تو حتی نمیتونی رو پاهات وایسی!
- ماجرای زندگی من فرق میکنه. همه چی با جسم آدم حل نمیشه، آدم میتونه با مغرش کارهایی بکنه که هیچ وقت نمیتونه با جسمش انجام بده. آره من قیافم داغونه چون از نظر جسمی ضعیفم؛ ولی از نظر مغزی نه.
من نتونستم جلوی اون نامرد وایسم چون زورم بهش نمیرسید؛ ولی من میتونم این کار رو انجام بدم، بالاخره هستی یا نه؟
علی با تردید نگاهی بهم کرد.
- آره. برای زمین زدن اون کثافت هر کاری میکنم. اون باعث شد که بابام تو زندان سکته کنه و بمیره.
- خیلی خوب برای شروع یه سری چیزها لازم دارم. اول از همه عینک میخوام با یه لپ تاپ.
- باشه تا بعد از ظهر میارم. فقط بگو اینا رو برای چی میخوای!
- قرار شد که ازم سوال نکنی و کاری رو که میگم انجام بدی!
- باشه.
- میری به این دانشگاه و سراغ یه آدمی به نام رحمتی رو میگیری. ترم آخر رشتهی کامپیوتره، میگی که میتونی برنامههاش رو بنویسی، هرجور برنامهای. اون خودش میفهمه که منظورت چیه. فقط حواست جمع باشه این آدم خیلی زرنگه نباید بفهمه جامون کجاست یا این که من تو این موضوع هستم.
- میشه حداقل بگی که میخوایی چیکار کنی.
- کاری رو که تا الان جرات فکر کردن بهش رو نداشتم؛ ولی حالا میخوام انجامش بدم.
- میخوایی آدم بکشی؟
- کسی با عینک و لپ تاپ آدم میکشه؟
- من چه میدونم تو این دوره با هرچیزی هر کاری میکنن.
- نترس هنوز اونقدر عرضه ندارم که از این کارها بکنم.
romangram.com | @romangram_com