#نیاز_پارت_4
تک خنده مسخره ای میکنه دستش و داخل جیبش میبره و یه نیم چرخ روی پاشنه پا میزنه خیلی سریع دوباره همون نیم چرخ رو بر میگرده و رو میکنه به من و میگه
-کی تو رو اینجا استخدام کرده ؟
آخ نمیدونم کی به همچین آدمهایی اعتماد به نفس میده اگر میدونستم خودم با دستهای خودم خفش میکردم ...
خودکار رو با دو تا انگشتم تکون میدم بعد خیلی جدی سمتش خم میشم ذل میزنم تو چشماش و با پوز خند میگم ...
-امثاله شما اینجا زیاد به پستم میخورن. یه بار دیگه بهتون فرصت میدم برید، یه جوره دیگه بیاین، جلوم ظاهر شید .برای اطمینان خاطر هم باید بگم که، این کت شلوار اصلا برازنده شما نیست! چون یه همچین تیپی، یه وقاری در همین حد میخواد، که متاسفانه شما یکی ازش بی بهره ای. حالا هم لطف کنین برید یه تجدید نظر تو برخوردتون بکنین ...
آخیش حالشو گرفتم کردم تو قوطی کبریت بچه پر رو معلوم نیست از کدوم جهنم دره ای اومده واسه من اینجا شاخ شده
از جاش تکون نخورد، ذل زد تو چشمام ... !
برای اینکه از رو بره سرم رو میکنم تو مانیتور، یعنی دیگه برام بی ارزشی!
همزمان تلفن زنگ میزنه و مجبور میشم جواب بدم
-اطلاعات هتل هیراد بفرمایید ؟
-خانوم ببخشید میخواستم ببینم از اینجا تا خیابون تجریش چند دقیقه با ماشین راه هست
خواستم جواب مرد پشت تلفن رو بدم که دیدم کماکان م*ر*ت*ی*ک*ه با اون چشمهای نافذش ذل زده به من دریغ از یک نیم قدم که برداره اینبار با وقاحت تمام منم ذل میزنم به چشماش نه اون عکس العملی از خودش نشون میده، نه من .
همزمان جواب تلفن هم میدم که یک وقت فکر نکنه درگیره نگاهش شدم.
با ناز همیشگی و جدیت خاصی که تو گفتارمه صمیمیتی داخلش میندازم و میگم
- اگر با ماشین بخواین برین ده دقیقه تا میدون راه دارین، اگر پیاده بخواین برین، نیم ساعت .من توصیه میکنم به شما که در صورت تمایل پیاده برید .هم مسیر دلنشینی داره هم به ترافیک بر نمیخورین. آخه امروز ترافیک سنگینی تو این مسیر هست
- مرسی از راهنماییتون خدافظ
- خواهش میکنم اوقآت خوبی داشته باشید
ای بابا این عمو دست بردار نیست عجب کنه ایه اینجوری نمیشه . انگار باز هم، نیاز به یه حال اساسی داره !
-جناب رستوران طبقه پایین هست ... تو لابی هم، میتونیم با یک قهوه یا چای همراه با کیک در خدمتتون باشیم ... اینجور که معلومه (اشاره میکنم به طرز نگاه کردنش و با پوزخندی که از عمد رولبهام مینشونم ادامه میدم ) گرسنه تشریف دارید ...
باحرص انگشت شصتشو به دندونهای ردیف و سفید ش میکشه بعد انگار که چیزی یادش بیاد میگه
-بعدا به این مورد رسیدگی میشه ... لطفا یه سوییت برای من آماده کنین
چه شخصیت عجیبی داره انگار روانیه ... احساس کرده یه کاره ای هست ... چه با ژست میگه، بعدا به این مورد رسیدگی میشه ...
با خنده که واقعا از روی تمسخر بود بهش میگم
- چه با مزه ... حتما رسیدگی کنین لطف کنین دادگاه رو خصوصی تشکیل بدید تا یه موقع تو محیط کاری من مشکلی ایجاد نشه در ضمن شما برای سوییت میخواستین مدیر رو ببنین؟
@romangram_com