#نقاب_من_پارت_167
از من متعجب تر لبخندشو قورت داد و گفت:
-من که ايرانيم شما کجايي هستي؟
خوشحال گفتم:
-ااااا پسر اينو باش معلومه ديگه ايرانيم
بلند خنديد و گفت:
-خوب خانوم هم وطن اسم شما چيه؟
-سونيا اعتمادي
-چه اسم قشنگي دارين
خجالت زده گفتم:
-ممنونم اختيار دارين
کمي مکث کردم و گفتم:
-خوب اقاي اريا زاد خيلي خوشبخت شدم از اشناييتون ما اجازه من برم
نگاه عميقي به صورتم کرد و گفت:
-برو به سلامت
نگاهمو ازش گرفتم و به طرف اتاق دنيل رفتم
اروم در زدم و صداش اومد که گفت:
-بفرماييد داخل
در رو باز کردم و وارد شدم اتاق تاريک تاريک بود پيش ميز روي يک صندلي پشت به من روبروي پنجره نشسته بود و با خوکاردتوي دستش بازي بازي ميکرد و گفت:
-امرتون
همون جور که به طرفم برميگشت با حالتي طنز گفتم:
romangram.com | @romangram_com