#نقاب_من_پارت_156


با خنده گفتم:

-خدافظ

و خودم به طرف بيرون رفتم

سوار ماشينم شدم و به سارا زنگ زدم :

-سلام سارا
-سلام رز خوبي
-ممنون ميتونم ببينمت؟

يک کم مکث کرد صداي مردي از پشت خط اومد که گفت:

-سارا اون زير شلواري من کجاست؟

سارا هول کرده گفت نيم ساعت ديگه هتل... ميبينمت

بعد گوشي رو قطع کرد
واقعا نميتونم درک نم چه جوري خودشو در اختار ديگرون ميزاره
زير لب يه عوضي نثارش کردم
اخم غليظي روي پيشونيم نشست واقعا از اين دختر متنفر بودم
دنده رو عوض کردم تا ماشين جلوييم حرکت کنه توپو ترافيک گير کرده بودم
تو افکار خودم غرق شدم که با صدايي به خودم اومدم:

-هي خانوم خوشکله

صورتمو به جهت مخالف برگردوندم
چهار تا پسر سوار يه لندکروز مشکي بودن داشتن به من نگاه ميکردن
بي تفاوت دوباره صورتمو برگردوندم که يکي از اون پسرا گفت:

-واي پسرا ديدين عجب چشمايي داشت

اون يکي گفت:

-حالا دوباره يه نگاه به ما بنداز ديگه


romangram.com | @romangram_com