#نقاب_من_پارت_140


-خوبه الان کجا هستي؟
-پيش ديويدم

اخمي کرد و گفت :

-پيش اون مرتيکه چيکار ميکني؟

پوزخند زدم و گفتم:

-شرمنده جاي ديگه اي نداشتم

به اطرافم نگاه کردم ديگه کسي نبود
يه امبولانس اومد و برايان رو برد کارلوس هم با اونا رفت
بعد نيم ساعت ول معطلي اقا ساميار لطف کردن از دستشويي اومدن بيرون و به من گفت:

-ببخشيد طولاني شد

عصبي گفتم:

-به به به تقت ساميار خجسته احوال شدي ميموندي داخلا
چشم غره اي رفتم که گفت:

-ببخشيد يکي از دوستامو ديدم

بلند خنديدم و گفتم:

-اين دوست شما قهوه اي رنگ نيست؟

گيج گفت:

-يعني چي؟

متوجه منظورم شد و اخمي کرد و گفت:

-سونيا خيلي بي تربيتي

بلند خنديدم و گفتم:

romangram.com | @romangram_com