#نقاب_من_پارت_134
-مردک از خود راضي، آخه من چرا بايد از تو خوشم بياد ايش
چشم غره اي به او رفتم و سرم را پايين انداختم
ميخواستم فنجانم را بردارم که سنگيني نگاهش را احساس کردم
سرم رو که بالا گرفتم دوتا چشم و ابروهايي که از تعجب به بالا رفته بود
توجهم رو جلب کرد
هول کردم، لبخند پت و پهني زدم و سرم را با خوردن صبحانه گرم کردم
رئيس خيلي سرد و خشک مشغول نوشيدن قهوه بود که موبايل داخل جيبم شروع به لرزيدن،(زنگ زدن) کرد
اخم غليظي روي صورت رئيس نمايان شد به تلفن نگاه کردم
سارا بود، داشت زنگ ميزد
خيلي هول کرده بودم از طرفي همه کنجکاو بودند،کيه
تلفن قطع شد
که دنيل داد زد:
-کي بهت اجازه داد موبايل داشته باشي؟
ريلکس پايم را روي هم انداختم وجواب دادم:
-اين جا نه من کلفتتم نه تو رئيس من من براي کارام از کسي اجازه نميگيرم
بلند تر داد زد :
-تا وقتي توي خونه ي من زندگي ميکني بايد طبق قانون من رفتار کني
عصبي بد تر از خودش داد زدم :
-هي پياده شو با هم بريم مگه من ازت خواستم منو بياري اين جا
از جاش بلند شد و دستاش رو روي ميز قلاب کرد پوزخند زد و گفت:
-درسته به خواسته خودت نيومدي ولي وقتي ابروي پدرتو با هرز بازيات بردي بايد فکر اين جاهاشم ميکردي من خريدمت چون ميدونستم چه جور ادمي هستيدالانم معلوم نيست کي بهت زنگ زده اها راستي اون موقع هايي که ميگي دارم ميرم پيش برادم مطمئني ميري پيش برادر جونت؟
خيلي بهم بر خورد صداي شکستن چيزي تو وجودم حالمو عوض کرده بود
بغض بدي سر راه گلوم اومد
از جام بلند شدم
romangram.com | @romangram_com