#نهال_پارت_2


نهال با صدای لرزان گفت:وقتی خوب شدی هر چقدر خواستی با هم حرف میزنیم ولی الان اروم باش نباید به خودت فشار بیاری!

گلناز نفس عمیقی کشید و به سختی گفت:فدای اشکات بشم....گریه نکن...

نهال لبخند محوی زد و گفت:گریه نمیکنم،تو فقط خوب شو من قول میدم هر کاری تو بگی رو انجام میدم.

گلناز دستش را روی گونه دخترش کشید و گفت:حتی بعد از رفتنمم نباید به خاطر من گریه کنی...این اشکا تیکه های الماسه نباید اینجوری حیف و میلشون کنی دخترم!

نهال لبخند تلخی زد و برای کنترل اشکهایش چشمهایش را روی هم گذاشت.

-:مامان نگو این حرفو...دلت میاد منو تنها بذاری و بری؟!تو باید کنار من باشی من که به جز تو کسی رو ندارم!خودت همیشه بهم میگی باید یکی مدام بالای سرم باشه و ازم مراقبت کنه...میدونی من سر به هوام میدونی تنهایی از پس خودم بر نمیام...

گلناز مانع ادامه دادن حرف نهال شد.

-:بر میای تو دختر منی باید بتونی...

تعال سرش رو به علامت منفی تکون داد.

-:اگه تو نباشی من میمیرم!

گلناز اهی کشید و گفت:این حرفو نزن!نهالم بهم قول بده خوشبخت شی قول بده نمیذاری همه سختیایی که با هم کشیدیم هدر بره.

نهال هق زد.

-:مامان....

-:جون مامان..تو عشق منی، عزیز منی من همیشه کنارتم نهالم تنهات نمیذارم.

به سختی نفس عمیقی کشید وادامه داد:

romangram.com | @romangram_com