#نقاش_مزاحم_(جلد_اول)_پارت_95

-خوب چی بگم بهت؟ بگم نقاش؟ بگم مهری؟

-قربون دستت، مهراد بگی راحتترم.

بالبخند گفتم:

-خوب دیگه چی می‌خوای؟

خیلی کم صداش میومد که می‌گفت:

-تو رو می‌خوام.

_یکیو دوست دارم ولی بهش نمی‌رسم و حس می‌کنم اون شخص هم منو نمی‌خواد!

دوباره حس تنهایی و دلتنگی با چاشنی غم به سراغم اومد.

گفتم:

-چرا نخوادت تو که از همه سری، پسر خوب و آقایی هستی، خوش برو رو هم که هستی، همه چی تمومی

گفت:

-موضوع این نیست. دوسش دارم، دلم می‌خواد بهش بگم، نظرشم نمی‌دونم اما یه چیزی مانع اینکارم میشه!

باتعجب گفتم:

-چی؟ چی باعث میشه تو به عشقت نگی دوسش داری؟

مهراد پوفی کشید و گفت:


romangram.com | @romangram_com