#_نبض_احساس_پارت_66


همه خنديديم.

هستي:ايناکارشون همينه اگه دعوانکنن جاي تعجب داره.

نازنين:حالابيخيال غذاسردشدبخورين.

نقشه هاروازروي ميزجمع کرديم ووسايل غذاروچيديم وهمه دورهم مشغول خوردن شديم.

_اگه اين پروژه مال ماشدوبرنده شديم هممون بريم شمال.

سعيد:هوووورااااا...ميبينم که دست ودلبازشدي.

_بودم.

سعيد:ماکه نديديم.

_پس کوربودي.

پندار:اههههه بازکه شروع کردين..

دوباره همه خنديديم.دربين خنده گوشيم زنگ خورد.ازجام بلندشدم ورفتم سمت ميزکارم.شمارش ناشناس بودهمه ساکت شده بودن.دکمه اتصال روزدم.


romangram.com | @romangram_com