#_نبض_احساس_پارت_50
_پاشو بريم زيادحرف نزن...
ازشرکت اومديم بيرون ورفتيم رستوران نزديکي هاي شرکت وبقول سعيدجوج زديم تورگ.
بعدازناهارسعيدرفت شرکت منم رفتم ديدن نازنين.جلوي داروخونه نازنين...
_سلام برعشق خودم...
_سلام خوبي؟
_بوسوبده تابگم خوبم يانه...
باخنده ازروي گونم بوسيدوگفت:خب حالاآقامون بگه خوبه يانه؟
_آقاتون خوب خوبه...ناهارخوردي؟
_اره خوردم...توچي؟
_جات خالي باسعيدجوج زديم تورگ
نازنين خنديدوگفت:ايناحرفاي سعيده نه؟
romangram.com | @romangram_com