#_نبض_احساس_پارت_116


بهار:قراربودديشب ماروببره سينماولي من وهستي هرچقدرمنتظرمونديم آقانيومد.

پندار:خب به من ميگفتين ميبردمتون.

بهاردرجواب پندارچيزي نگفت.

سعيد:غلط کردم.قول ميدم ديگه تکرارنشه حالاآشتي؟

بهار:فقط من نيسم که هستي هم هس.

سعيد:توببخش تا من برم سراغ اون يکي.

_حالااين دفه بخاطرمن ببخشش دفه بعدتکرارشدخودم تنبيهش ميکنم.

بهار:باشه فقط بخاطرداداش امير.

سعيد:آقربون ابجي خوشگلم برم من.حالابريم سراغ اون زلزله.

بهارازاتاق بيرون رفت سعيدخواست دروببنده که گفت:فک نکنين يادم رفته برگشتم بايدبگين طرف کيه.

_امان ازدست اين سعيد.


romangram.com | @romangram_com