#_نبض_احساس_پارت_112


&&&&

سعيد:به به آقاپندارزحمت نباشه اين همه راه اومدين شرکت مرخصي ميخواين بازم.

_سعيداذيتش نکن.چخبرپندار؟

پندار:رفتم سرپروژه پرورشگاه.کاراخوب پيش ميره.امروزم سفارشامون ميرسن.کاميوناتوراهن.

_خوبه.همه چي طبق نقشس ديگه.

پندار:آره همه چي حله.

_زودتراين کارتموم شه تامن خيالم راحت شه.

سعيد:بگوميخوام عروسي بگيرم.

_خب که چي؟

سعيد:هيچي.اي جان عروسي داريم.

_امان ازدست تو.


romangram.com | @romangram_com