#نه_دیگر_نمی_بخشم_پارت_23
صدای یه مرد اومد که گفت :خخخخخخ از دوربین داشتم نگاهت میکردم کلکت نگرفت
شمیم گفت :زرنگ شدی پسرخاله
-بودم ،حالا به اون دوستت بگو بیاد تو برای چی اون پشت ولش کردی اخه ؟
شمیم از همون داخل اتاق داد زد:شری شراره بیا تو دیگه دم در بده
با خجالت رفتم تو این دختر هیچ وقت یاد نمیگیره عین آدم رفتار کنه
زیر زیرکی به دکوراسیون اتاق نگاه کردم یه میز بیضی شکل سفید که در راسش یه پسر با کت و شلوار نوک مدادی نشسته بود و موهاشو خوشحالت بالا داده بودو چشماش مثل شمیم سبز لجنی بود پارکت اتاق سیاه بود و پشت اون پسر یه پنجره ی سراسری بود که به کل شهر دید داشت و اطراف اتاقم تابلوهایی از پروژهای ساختمونی که تا حالا اون شرکت انجام داده بود
پسر با لبخند گفت :نمیخواین بشینین شراره خانوم ؟
به شمیم نگاه کردم که نه تنها رو صندلی چرخدارای سفید رنگ لم داده بود بلکه پررو پررو پاهاشو گذاشته بود رو میز با تعجب به شمیم نگاه میکردم که پسر با خنده گفت :اینو ولش کنید ادم نیست
شمیم هم لیوان یه بار مصرفی که جلوش رو میز بود رو برداشت و کوبید تو سر پسره و با خنده گفت :از تو که بهترم
پسره رو به من گفت :بشینید لطفا
نشستم که گفت :چون هنوز لیسانستونو نگرفتید جای یکی از حسابدارایی که برای مشکلی استفعا داد میزارمتون بعد از گرفتن مدرکتون اگه از کارتون راضی باشم میذارمتون جای حسابدار اصلی ساعت کاری از 8 صبح تا 5 بعد از ظهر حقوقتون ماهی 400 هزار تومنه اگه اضافه کار وایستید یعنی از ساعت 8 صبح تا 7 حقوقتون میشه 600 هزار تومن با شرایط موافقید ؟؟؟
موافقم ؟؟؟؟؟؟؟این آرزوی من بود مگه من از خدا چی میخوام ؟
سریع موافقت کردم و اونم یه برگه بعنوان قرار داد گذاشت جلوم سریع بدون خوندن امضاش زدم و بعد از خدافظی با شمیم از شرکت زدیم بیرون قرار شد از هفته ی دیگه مشغول کار بشم و منشی هم همون روز اول کاری وظایفمو بهم میگه .خدایا دارم احساس میکنم کم کم تمام مشکلام دارن محو میشن ازت ممنونم که هر موقع از زندگی خسته میشم یه پرتوی نوری نشونم میدی که بهم میگه هنوز امید هست هنوز هم میشه زندگی کرد
romangram.com | @romangram_com