#منشی_مدیر_پارت_62
- ناچار گفتم: الو سلام اقاي محمدي
- سلام خانوم رسام.. درست گفتم؟
- بله.. اقاي فرهنگ يه قرار ملاقات براي فردا ساعت ده سر ساختمون ميخواستن.
- اقاي فرهنگ يا فربد؟
- فربد
- پس بهش بگيد اگه يه دقيقه هم دير کنه نمي پذيرمش
- حتما فرمايشي نيست؟
- خدانگهدار
- خداحافظ و در حاليکه نفس عميقي مي کشيدم گفتم: گفت اگر يک دقيقه هم دير کنيد شما رو نمي پذيره
- پس من فردا ساعت ده و پنج دقيقه ميرم ببينم منو ميپذيره يا نه؟
- پس مطمئن باشيد که اقاي محمدي رو نمي بينيد.
سرش را تکان داد و گفت: چرا دوست نداريد با مهيار همکلام شيد؟
- من؟؟ اشتباه ميکنيد
- من اشتباه ميکنم. مهيار که اشتباه نمي کنه. ميگه من فکر ميکنم خانم رسام با عزائيل راحت تر از من باشه.
درحاليکه از تعبر او خنده ام گرفته بود گفتم: منم فکر ميکنم عزرائيل جرات نداره سراغ اقاي محمدي بره براي اينکه ايشون خيلي خشن و بد اخلاق هستند.
درحاليکه ميخنديد گفت: تا حالا نشنيدم کسي به مهيار بگه خشن. بيچاره قيافه و صداش خشن و عب*و*س به نظر مياد نميدونيد چه روح لطيفي داره .. و خنديد
romangram.com | @romangram_com