#منشی_مدیر_پارت_39


با نگاهي به ساعت و دفتر مقابلم گفتم: الان فکرنمي کنم بتونم براي اولين قرار کاري کنم چون يک ربع ديگه اس شما بايد زودتر به من اطلاع ميداديد.

- من همين قصد رو داشتم ولي شما بنا به دلايل کاملا شخصي امروز دير سرکار حاضر شديد و من نتونستم زودتر از اين بهتون خبر بدم. بايد قصور منو ببخشيد.

با حرص گفتم: خب خب الان که اقاي محمدي ميان من چي بايد بگم؟

- نمي دونم اين مشکل شماست.

- مشکل من؟ اين مشکل رو شما براي من بوجود اورديد.

- مثل اينکه من دارم يه چيزي هم بدهکار ميشم. با همراه اقاي محمدي تماس بگيريد و قرار رو کنسل کنيد.

- من شماره همراه اقاي محمدي روبه شما ميدم خودتون تماس بگيريد.

- اگر اينطوريه پس ديگه چرا منشي استخدام کرديم؟

- من حاضرم اخراج شم ولي با اقاي محمدي تماس نگيرم.

- به چه علت؟

- کي ميتونه خودش رو با اقاي محمدي طرف کنه که من دوميش باشم؟

- پس شما اين داد زدن و جواب سربالا دادن و گوشي تلفن کوبيدن رو فقط براي من بکار مي بريد؟ يه طوري اين کارو رديف کنيد.

- شما لطف کنيد خودتون تشريف بياريد شرکت ، اين طوري نيازي به کنسل کردن قرار امروزنيست.

- خانم رسام واقعا خودتون بوديد که اين جمله را به کار برديد؟مي دونيد جملات خواهشمندانه و مودبانه خيلي روي ادم تاثير ميذاره براي شروع خيلي خوب بو.. بهتون تبريک مي گم.

- پس تشريف مياريد؟


romangram.com | @romangram_com