#منشی_مدیر_پارت_142

قيافه فربد و لحن صحبت کردنش به خنده ام انداخت.

- چيه ؟ مگه جک تعريف کردم که ميخندي يا باهات شوخي کردم؟ حيف که امروز طعطيله و گرنه همين الان به صورت کتبي ازت شکايت ميکردم اين ماشين ها و کارخونه ها کم خون به دل اين درخت ها مي کنن که توام بهشون اضافه شدي اخه چه هيزوم تري به تو فروختن هان؟

بدون هيچ حرفي نگاهش کردم.

فربد گويي با خودش حرف مي زند گفت: مثل اينکه دختره يادش رفته سمعکش رو بزنه وبعد با صداي بلد در حاليکه به گوشش اشاره ميکرد گفت: ميگم سمعکت به گوشت هست درش بيار ببينم خرابه يا باطريش ضعيف شده و با دستش حرکت بيرون اوردن را تکرار کرد.

- هي مامانم ميگفت برو زبان اشاره ياد بگير گوش نکردم که نکردم. وقتي ميگن ادم بايد به حرف بزرگتر از خودش گوش بده براي همين موقع هاس ديگه. اگه منم گوش داده بودم الان ميتونستم دو کلمه باهاش حرف بزنم . سرم را پايين انداختم و شرو کردم به خنديدن.

پس از چند لحظه گفت:

- خوب چه خبر خوبي؟

- نه اصلا حالم خوب نيست.

- حال جسمي يا روحي يا هر دو يا هيچ کدام از گزينه هاي بالا

- دومي

- دومي يعني چي؟ بگو ب... بامامانت حرفت شده

- نه ولي از دستش ناراحتم

- چرا؟

-حوصله ندارم در باره اش حرف بزنم

- حوصله نداري يا نميخاي

- گزينه جيم

romangram.com | @romangram_com