#منشی_مدیر_پارت_124

- به قول خودتون ديگه خبرش نکنيد.

- باشه پس تا يه جواب تند و تيز تحويلم ندادي من رفتم و به اتاقش رفت. در حال خنديدن به حرف اقاي فرهنگ بودم که الناز سر زده وارد شد و گفت:

- چيه براي خودت جک تعريف کردي؟ اگر بلند تر بگي منم ميخندم ها.

- تو نميخواد بخندي. برو ادب و نزاکت رو ياد بگير واجب تره

- اوه اونه... ابکش به کفگير ميگه ته سوراخ داري

- اره ديگ هم به ديگ ميگه روت سياه. حالا هي جواب منو به مثل و متل و شعر و ايه و حديث بده. اصلا ببينم بهت ياد ندادنسر زده توي اتاق کسي نري؟

الناز در حاليکه ميخديد سرش را به علامت منفي تکان داد و پاکتي را که از ديد من مخفي مانده بود روي ميز گذاشت و گفت: براي شماست.

- اين چيه؟ کارت تبريکه؟ و انرا باز کردم و با ديدن کارت عروسي لبخند زدم و گفت:

- به به چه کارت قشنگي!

- انتخاب منصوره.

- خيلي با سليقه اس فقط نمي دونم چرا اين جا اشتباهياسم تو رو به جاي اسم خودم نوشته کارت ها رو که پخش نکردين؟

- چطور مگه/

- ااا يعني ميخواي بگي نمي دوني واقعا که در خودتو به اون راه زدن استعداد عجيبي داري. باشه ديگه چه ميشه کرد. مال تو..... اميدوارم به پاي منصور پير شي و بيفتي و بميري تا منو منصور به هم برسيم.

- ديوونه.... رمينا از ت يه خواهشي دارم.

- من فقط ميتونم خواهش هاي قبل از مرگ يعني درست لحظه جون دادن ادم هاي رو براورده کنم پس اون موقع بيا و مزاحم شو. اگر خواهشي و چيزي جلوي تو نبود در اسرع وقت در خواست رو اجابت مي کنم. با خنده گفت: رمينا مسخره بازي در نيار ديگه. تو کارت هاي عروسي رو به بقيه ميرسوني.

- چرا من؟ مگه تو مردي؟

romangram.com | @romangram_com