#محاق_پارت_176

موهایم را کوتاه کرده بودم تا این کابوس تمام شود. نمی شود... آنقدر می ماند که مرا زنده به گور کند.

چنگی به موهایم زدم و چند تار قهوه ای را کشیدم. به تار موهایم خیره شدم و لمسشان کردم.

کلافه، دستم را مشت می کنم و از جا بلند می شوم، تلوخوران کمی به عقب می روم و پلک هایم را آنقدر روی هم فشار می دهم تا این تار شدن، کنار رود.

بی فایده است و هنوز هیچ چیز را، شفاف نمی دیدم. دست به میز کوچک سفید کنار تخت می گیرم و خودم را پابندش می کنم.

دیشب که از بیمارستان آمدم، روی تخت خوابم برد و فرصتی برای خوردن غذا پیدا نکردم.

کمی که روی پاهایم مسلط می شوم، کشیده کشیده، سمت یخچال می روم.

میان راه لامپ پذیرایی را روشن می کنم و موبایلم را بر می دارم.

تکیه به در یخچال، گوشی موبایلم را روشن می کنم. بطری شیر را همراه با رولتی بر می دارم.

پیامک های همایون را رد می کنم و با اخم های درهم، پیامک میثم و فحش هایش را می خوانم. پیامکی از شماره ناشناس توجه ام را جلب می کند.

روکش کیک رولتی را باز می کنم و یکی از صندلی ها چوبی دور میز ناهار خوری را بیرون می کشم. پیامک را باز می کنم" سلام دخترم، پدر میثم هستم، بچه ها خیلی نگرانت هستند. همایون به من، همه چیز رو توضیح داده و طبق قوه ی عقلانی خودم، تصمیم گرفتم که مدت طولانی دور از محیط کاری باشی تا تکلیف این اتفاقات مشخص بشه. از دست من دلخور و ناراحت نباش؛ حتی زمان امضا برگه ی اخراجت، ژیلا پیشم بود؛ کلی ناراحت شد. ازت می خوام جایی دیگه مشغول کار نشی، من منتظرم که مشکلت حل بشه تا مهماندار منظمی مثل تو رو، دوباره داشته باشم. امیدوارم به زودی ببینمت دخترجون..."

دوباره یادم می آید که من دیگر، صبح ها، ظهرها، شب ها، بی وقت ها، با صدای موزیک جیغ دارِ زنگ گوشی ام بیدار نخواهم شد. دیگر بچه ها را نمی دیدم و سوغاتی نمی آورد. خیلی چیزها را از دست دادم. خیلی چیزهایی که به سختی به دست آوردم و تنها امیر ارسلان ریاحی تمامشان را دود کرد.

مرتیکه عوضی، سایه شومش بی خیال زندگی منفورم نمی شد. خسته کننده تر از این پیدا نمی شد؛ صبح بیدار شوی، صبحانه بخوری و بیکار پای سریال ها مسخره ی تلویزیون بنشینی.

آهی می کشم و جواب پدر میثم تنها، یک تشکر و سلام می شود. باید از او، ناراحت باشم، نباید می گذاشت به همین راحتی، همه چیز را از دست بدهم. اصلا، منِ لعنتی آماده چنین اتفاقی نبودم.


romangram.com | @romangram_com