#میشا_دختر_خون_آشام_(جلد_یک)_پارت_56

من_کی هستی؟

اومد جلوتر ..عه ..عه اینکه آدامه..

من_به داش گلم آدام

بعد زدم تو سرم و گفتم:

من_بابا اینکه فارسی نمی فهمه...

به قیافش که مثل خنگا بهم نگاه می کرد زل زدم و گفتم:

من_چطوری پسر؟

جدی میگه:

آدام_خوبم..اینجا چیکار می کنی؟

من_تو اینجا چیکار می کنی؟

کلافه میگه:

آدام_جواب منو بده

من_توهم جواب منو بده؟

یکم عین بز نگام می کنه بعد راه میفته ...پشت سرش حرکت می کنم و می گم:

من_هوی آدام اون دوستت چرا دیروز عین خر رفت؟

برگشت طرفم و گفت:

آدام_تو چه منظوری داری از این کارا؟نکنه ما رو ساده فرض کردی میش کوچولو؟

با تعجب می گم:

من_نه بخدا..

دوباره راه میفته..منم کنارش عین مشنگا راه می رفتم..زیر چشمی نگاهش کردم که دیدم اونم زیر چشمی

نگاهم می کنه

من_هی دیدم داری نگام می کنی

آدام_چرا دروغ می گی؟

romangram.com | @romangram_com