#می_گل(جلد_اول)_پارت_99


-سلام..خوبيد؟

-مرسي...هنوز نرفتي؟

مي گل کمي تعجب کرد...براش جالب بود که شهروز تو مسافرت اون هم احتمالا مسافرتي که به قول تر گل عشق و حال به راهه يادش مونده اصلا امروز چه روزيه!

مي گل وقتي لحن اروم شهروز و ديد ترجيح داد اروم صحبت کنه اين شب و نه به خودش زهر کنه نه به اون!

-نه...ميخواستم زنگ بزنم آژانس!

-آزانس؟؟؟مگه نمياد دنبالت؟

-کي؟

-هموني که باهاش رفتي کافي شاپ!

مي گل کمي فکر کرد و يهو دوزاريش افتاد!!!

-اون؟؟؟نه بابا...اصلا فکر نکنم اون باشه تو مهموني!

-صداقت تو صداش شهروز قانع کرد!

-شب رسيدي خونه زنگ بزن...


romangram.com | @romangram_com