#می_گل(جلد_اول)_پارت_73


در و باز کن بياد تو..بهش نگو به من زنگ زدي...الان ميام!

مي گل در و باز کرد...کيانا با عصبانيت اومد تو گفت:تو چي از جون شهروز ميخواي؟

-هيچي....

-پس براي چي چتر شدي اينجا؟؟؟

-من؟؟؟خود شهروز من و اورده اينجا!

-د همين ديگه....تو اگر بدت ميومد نميموندي...

-چه دليلي داره من به تو جواب پس بدم؟؟

-مار خوش خط و خالي هستي...رنگ و بوت خوبه...اما خيلي لاش خوري!

-لاش خور تويي و هفت جد و ابادت عوضي...من لاش خورم يا تو؟

-تو..عوضي...من 1 سال با شهروزم..تو 2-3 ماهه اومدي همه چيز و صاحب شدي...از وقتي تو اومدي کلا شهروز تغيير کرده!هي ميگه مي گل هست..نميشه..مي گل نيست ميشه...مي گل...مي گل....مي گل...پاش و وسايلت و جمع کن برو...

-من به خواسته تو نيومدم که به خواسته تو برم....

-معلوم نيست چطوري لوندي کردي دل شهروز و بردي!


romangram.com | @romangram_com