#می_گل(جلد_اول)_پارت_101
-چته؟؟؟
-حالم بد شد..زنم اينقدر شوهري؟؟؟
-شوهريم نيست که دوست پسرمه...
-فرقي نداره!!!!همشون يکي ان!
گلاره با شوق از جاش بلند شد...مي گل رد نگاهش و دنبال کرد...با ديدن آراد کنار سعيد برگشت با عصبانيت به گلاره که اونم معلوم بود تعجب کرده نگاه کرد!
زد تو پهلو گلاره و گفت:اين اينجا چيکار ميکنه...
گلاره با لبخندي که رو لبش بود گفت:نميدونم..خبر نداشتم!!!
حالا ديگه بهشون رسيده بودن....با هم دست دادن...مي گل نگاهي به سر تا پاي آراد کرد...شلوار جين و يه تيشرت يقه باز سرخابي با راههاي سرمه اي!يه کالج سرخابي هم پاش بود...معلوم بود براي مهموني لباس نپوشيده!!!
وقتي نگاه مي گل دوباره رو صورتش برگشت متوجه شد آراد داره با لبخند نگاهش ميکنه....
مي گل نا خودآگاه اخم کرد!!و رفت سمت صندليش نشست!گلاره و سعيد يه راست رفتن وسط پيست رقص!
آراد هم صندلي کنار مي گل و انتخاب کرد و نشست!
-من دعوت نداشتم!
romangram.com | @romangram_com