#ملودی_زندگی_من_پارت_56
- میشه واضح تر حرف بزنی؟
روژین: می گم پاشو می خوام برامون سالسا برقصی.
چشمام از تعجب گرد شد. چی؟ سالسا برقصم؟ اونم روز تولدش؟ من؟ با کی برقصم؟
- من؟ امشب مثلا تولدِ توِهه و تو باید مجلسو گرم کنی و برقصی نه من. بعدشم من با کی برقصم؟ یه نفر دیگه از کجا بیارم برات؟
روژین: با آرشام!
من و میگی، از زور تعجب فکر کنم چشمام از حدقه زده بود بیرون. من با این برقصم؟! من همیشه با آرمان یا با کامیار میرقصیدم.
روژین: بلند شو دیگه ... من آرشامو هم به زور بلند کردم و راضیش کردم. الان میره ها، بیا دیگــه ...
روژین به پهلوی آرشام ضربه ای زد که از چشمم دور نموند. آرشام با خودش درگیر بود. انگار زورش میومد بگه باهام برقص!
روژین زیر لب غرید.
- یه امشب، به خاطر من! بگذر از غـ ...
آرشام تو موهاش دستی کشید. کمی خم شد و گفت:
- افتخار میدین؟!
همون موقع چراغا خاموش شد. من مونده بودم چی بگم! قبول کنم یا نکنم. مشکلی با محرم و نامحرم بودن نداشتم اما همپای من همیشه رقاصای حرفه ای مثل کامیار و آرمان بودن.
چشمامو بستم و نفس عمیقی کشیدم. دستمو تو دستش گذاشتم و از جام بلند شدم و همراهش وسط پیست رقص رفتم. جیغ و دست و هورای بچه ها فضا رو پر کرده بود؛ همه دورمون حلقه زدن.
دوستای من و کسایی که منو میشناختن هی می گفتن:
- ملودی، ملودی، ملودی ...
و بقیه اسم آرشام و تکرار میکردن و جیغ میکشیدن؛ جو باحالی شده بود.
تک نوری روی من و آرشام افتاد. چند دقیقه گذشت اما آهنگی پخش نشد. حتما این روژین مارمولک داره آهنگ انتخاب می کنه. صدای غرغر کردنش که دنبال سی دی اهنگای اسپانیایی میگشت میومد.
آرشام: سالسا بلدین؟
پ ن پ فقط تو بلدی. چقدر این پسر باهوشه. اگر بلد نبودم که همراهت نمیومدم! یکی باید از خودش بپرسه!
با غرور سرم و بلند کردم و تو چشماش زل زدم:
- بله. اگه بلد نبودم بهتون افتخار نمیدادم!
romangram.com | @romangram_com