#ملودی_زندگی_من_پارت_35

- خره دستمو ول کن. خودت برو مسئله ای نیست اما من نــ ...

تا به خودم بیام دیدم جلوی میز پسرا که اون پسره جزوشون بود ایستادیم. وایـــی! بالاخره این عطی کار خودشو کرد.

ما الان دقیقا جلوی چشمای از حدقه در اومده پسرا ایستادیم. نه؟! خب معلومه تعجب می کنن؛ چون من تا حالا به هیچ کدومشون محل ندادم و تا دیروز طرف میزشون نرفتم اما الان ... باورم نمیشه که اومدم طرفشون چه برسه به اونا!

صدای کفگیر منو به خودم آورد:

- چیزی می خواستین خانم هاشمی؟

- چی؟ من؟

حق گیر: آره دیگه.

- بله؟

حق گیر: حواستون به منه؟ می گم کاری داشتین؟ حتما کار مهمی بوده که شما اومدین سر میز ما.

با این حرفش تازه فهمیدم که چه آبروریزی کردم. انقدر هول شدم که نفهمیدم چی گفتم.

- بله. خب ...

ای خدا حالا من چی بگم؟ خدایا یه کاری کن دیگه! ای بگم خدا چیکارت نکنه عطی. من و تو این شرایط قرار داده و خودش لال مونی گرفته! اِی ...

صدای عطیه نذاشت بیشتر از این فحش مالیش کنم. البته تو ذهنما!

عطیه: بله می خواستم بگم که ...

وای خدا. الان لو میریم. خب من کاری نکردم که لو برم اما این ذلیل شده منو با خودش شریک جرم کرد. وای یه وقت حقیقت و دو دستی تقدیمشون نکنه؟ جلوی 4 تا پسر ضایع میشیم! اخه خل مشنگ بازی کار هرروزشه!

عطیه: که ... بگم که ...

این دختره با این من من کردنش بیشتر خرابکاری می کنه. نخیر خودم باید یه چیزی بگم که لو نریم. آهان! آخ جون یادم اومد. کفگیر دو روز پیش جزوهمو ازم گرفته بود. بیشتر میشه گفت به زور گرفت چون من جزوه بده به این ادم نبودم. به این میگن یه دلیل منطقی ...

همه ی اعتماد به نفسم و جمع کردم و گفتم:

- آقای کفگیر انقدر رو مغز من ضربه نزن. سرم داغون شد! بله می خواستم بگم که کارتون با جزوهم تموم شد؟ من جزوهمو لازم دارم.

خــــخ ... حقشه. عجب چیزی گفتما، مسخره تر از این نمیتونستم تیکه بارش کنم! چه تشبیه ای هم به کار بردم. خیلی ضایع بود.

اوه اوه! دوباره عصبی شد. من کلا مسئول حرص دادن آدمام!

وقتی بهش می گم کفگیر از عصبانیت صورتش قرمز میشه اما چیزی نمیگه! آفرین بهش. عجب پسره فهمیده ایه! میدونه که نباید با من کل کل کنه. البته اینم بگم که همه ی همکلاسیام میدونن.


romangram.com | @romangram_com