#مرد_نفرین_شده_پارت_72





گرفت داشتم زهره ترک

می شدم نگاهم به دستای بزرگ

و سوخته اش افتاد.

دلم ریش شد چرا این

یارو انقدر درب و داغونه؟

امیر:من فرشته ی عذابتم اون

کسی ام که میخواد ذره ذره

جون توی ه..رزه رو بگیره.

حالا فهمیدی من کی هستم؟

دستم و رو دستش گذاشتم و

سعی کردم دستش رو از

گلوم بردارم اما باعث شد

که بیشتر فشار بده. با صدای

خفه ای گفتم:دارم خفه میشم

ولم کن.

واقعا هم داشتم خفه میشدم

با ناخونام به پهلوش چنگ

انداختم که خم به ابرو هم

نیاورد... و فقط این کارم

باعث شد که بدتر بشه.

چون با یکی دستش هم مشت

کرد و زیر شکمم کوبید.

حس کردم دل و رودم تو دهنم

romangram.com | @romangram_com