#مرد_نفرین_شده_پارت_55
عروسی ها این رژلب رو میزد
و به لبش زد.
ناخوداگاه ابروهام تو هم گره خورد
ولی اصلا نگاهمم نمیکرد تا نگاه
اتیشیم رو ببینه.
بعداز این که بیشتر از حد
معمول رژلب قرمز آتیشی رو
روی لبای خوش فرمی که فقط
برای من بود کشید، رژگونش و
برداشت رژکونه ی طلایی که
به چهرش زیبایی خاصی میداد.
سایه ی مشکی زد و بعد جلوی
چشمهای گرد شده ی با ادا و
اطوار ب*و*س*ه ای برای خودش
فرستاد و خونسرد از اتاق بیرون
رفت، بگم داشتم اتیش
میگرفتم کم گفتم داشتم
جزغاله می شدم.
سریع از جام بلند شدم و
دنبالش رفتم. دیدم به به خانم
خانما داره کفشاشو میپوشه که
بره بیرون سوئیش ماشین
منم برداشته.
دیگه نتونستم چیزی نگم،
romangram.com | @romangram_com