#مرا_دوباره_آغاز_کن_پارت_9


-اما من همه ی تلاش خودم و کردم.

-میشه بگی چه تلاشی؟ بازم اولویتت کاربود و درس و خونه داری تعطیل.

-اخه من امتحان دکترا داشتم این همه تلاش کرده بودم نمیشد که همین جوری ازش بگذرم.

اره نمیشد از درست بگذری اما میشد از زندگیت بگذری.

پوزخندی زد تلخ و سرد...

-بهتره دیگه اینبار هردومون از زندگی بگذریم.

-تو داری اشتباه میکنی.من نمیتونم از زندگیم بگذرم.

-اما من قول میدم جبران کنم.

-راستش دیگه برام مهم نیست.می خوام خوخواه باشم و بیشتر به خودم اهمیت بدم.

-تو همیشه خودخواه بودی.اون زمان که یادت رفت من یه زنم و دنبال عشق و دوست داشتن، تو فقط فرزند شدی و دنبال به دست اوردن دل مادرت.

-تو اعتراضی کردی؟

-نه ولی با کار بیرون از خونه سعی داشتم بهش فکر نکنم.

-دنیال مقصر نمی گردم. الان دیگه واسه هر کاری دیره،.من میرم دادگاه.

-صبرکن.


romangram.com | @romangram_com