#مرا_دوباره_آغاز_کن_پارت_85
دامون در همان حال که به تخمه خوردنش جلوی تلویزون ادامه میداد جوابش را داد:واسه تو لوسن، همین دوتا کلی طرفدار دارن، ببین این سلنا گومز خیلی دوست داشتنیه.اگه ایران بود...
-فکر کن ایرانه میخواستی چیکار کنی؟
-گیرش میاوردم و مخشو میزدم.
-اونم خرت میشد و بهت پا میداد.
بالش جلوی دستش را برداشت و با گفتن دیوونه توی سر رشید کوبید.
-اه.گندت بزنن پسر.همین فیلمای بوگندو میبینی فکر میکنی عاشق شدی.
و همان موقع کنترل تلویزیون را برداشت و روی دکمه ی خاموش فشار داد.و این باعث عصبانیت دامون شد:چیکار کردی خل و چل؟
-خودم و خودت و از دیدن یه فیلم مسخره خلاص کردم.
-تو روحت رشید، حداقل سرگرممون میکرد.
-بیا یه اهنگ خفن بزاریم وبرقصیم.
دامون نوک بینی اش را خاراند و در همان حال گفت:تو که میدونی من حوصله ی مسخره بازی واین حرفا رو ندارم.
-به جون خودت دلم لک زده واسه یه رقص خفن، اصلا" از شب عروسی به بعد قرتو کمرم مونده تا خالیش نکنم اروم نمیشم، جون من بیا عشق و حال.یعنی این دخترخالت که می رقصید ها منم هوس رقص میکردم.
-اره تانگو باهاش میرقصیدی بهتونم میومد.
-بچه میترسونی، من که از خدام بود
romangram.com | @romangram_com