#مانده_ام_جذبت_شوم_یا_دفعت_کنم_پارت_16
ـ رستاک بهتره بری.... حالت اصلا خوب نیست....
چند لحظه نگاهم کردو کتشو توی دستش فشار داد و چرخید سمت در اتاق اما قبل از خروجش ایستاد..
ـ خسته ام غوغا... حسم بهم میگه عادت شدم برات... کم کم دارم محو میشم...
رفت....
خودمو روی تخت پرت کردم...
کنترل سیستم صوتیموبرداشتمو روشنش کردم..
یه آهنگ....یه اهنگ که از بچگی .. از بدو تولد... .شنیدم و گوش کردم...
بزرگ شدم باهاش...
تکرار و تکرار و تکرار...
همش یه اهنگ... عشق مامان بود...
تکرار و تکرار و تکرار...
از تکرارش خسته نمیشم... با هر بار گوش دادنش جون تازه میگیرم...
چشمام رو میبندم صداشو تا اخر زیاد میکنم...
مثل هر شب میخوام با این اهنگ ستون های عمارت مهرداد خان امین رو بلرزونم....
انگار مهستی این کلمات رو برای من خونده....
فقط برای من.....
"بسه دنیا . دیگه بسه
تو دیگه کار نده دستم
من به ساز تو میرقصم
من به ساز تو میرقصم
تو بزن تا من برقصم
طاقت و صبر و قرارم
romangram.com | @romangram_com